کیخسرو ، مهمترین شخصیت بازی سیاوش می باشد. او فرزند سیاووش است و به خون خاهی خون پدر قیام می کند.
– پسر سیاوش و فرنگیس/ نوه ی کیکاووس و افراسیاب/ دورگه ی ایرانی و تورانی کامل.
– ماجرای گفتگوی فروشی او با فرشته نریوسنگ بر سر نجات کاووس.
– بزرگترین و مهم ترین پادشاه حماسی ایران زمین و رهبر کامل مهم ترین پهلوانان ایرانی/ فرمانروای همه ی سرزمینهای ایرانی.
– پایان بخش به نبردهای ایران و توران و انتقام گیرنده خون سیاوش از افراسیاب و گرسیوَز.
– پرواز کردن گاه به گاه به کمک فرشته اندروای نیک.
– دارنده ی جام جهان نما، مهره های درمانگر و فرّ ایزدی.
– مدت طولانی زیرآب بودن و زیستن و دم زدن به خاطر داشتن فرّ کیانی.
– فرود برادر ناتنی اوست که در دژ کلات توسط توس کشته می شود.
– نابودگر اژدهایی عظیم در کوه «کوشید» و سازنده ی یک آتشکده در همانجا (مجمل التواریخ و القصص).
– 60 سال پادشاهی پرفراز و نشیب او.
– در نبرد دوازده رخ، کیخسرو سپاهش را به چهار بخش می کند تا با افراسیاب زخم خورده از رستم نبرد کند. در این میان، ارشک را به خوارزم می فرستد و گودرز را به مرز توران. پس از لشگرکشی، پیران برای صلح می آید و می گوید که تعدادی از شهرها را به ایران پس می دهند ولی گودرز نمی پذیرد. نبرد ادامه می یابد و ایرانیان بسیاری از پهلوانان تورانی را می کشند. از جمله گودرز، پیران ویسه را می کشد. پس از این نبرد است که شخص کیخسرو برای نبرد نهایی کینخواهی سیاوش با افراسیاب درگیر می شود (حرکت بسوی آمودریا – حمله ی افراسیاب – نبرد تن به تن با شیده در خوارزم – حمله ی ارشک به زم در چپ آموی – و… سرانجام کیخسرو، افراسیاب را از بین می برد (با کمک هوم).
– کیخسرو توانایی خود را برای نبردهایی نگاه می دارد که دلاورانش یکسره از بدست آوردن پیروزی درمانده اند؛ مثلاً در جاهایی که دشمن از جادو یا پشتوانه های فراطبیعی استفاده می کند: در چهار نبرد او خودش دست به کار می شود1. در نبرد برای گشودن دژ بهمن (جادوگر اهریمنی) که با کمک فرّه دژ را می گشاید. 2. در نبرد تن به تن با شیده پسر افراسیاب (که زره ای جادویی دارد و زخم نمی پذیرد) و کیخسرو او را نابود می کند. 3. در نبرد با بُرزِایلا نبیره ی افراسیاب که سرداری تورانی ست. 4. و در نبرد با افراسیاب در انتهای نبردها.
– کیخسرو پس از افراسیاب، جَهن پسر وی را به فرمانروایی توران می گمارد و بیانگردن تورانی را یکجا نشین می کند و بنیان آشتی دو کشور را پی می ریزد.
– کیخسرو 14 ماه نیز در بیابانها و رودها و دریاها دریانوردی می کند تا افراسیاب و دژ وی را بیابد. مسیر حرکت او در این سفرهای زمینی و دریایی چنین بوده است: بلخ – بخارا – بهشت کنگ – خُتَنِ چین – (پذیرایی فغفور و خاقان) – مُکران و نبرد یکساله با شاه آنجا – سفر دریایی 7 ماهه تا رسیدن به کنگ دژ و یافتن مخفیگاه افراسیاب.
– ناپدید شدن کیخسرو: نشانه ی خوش بینی و زیبابینی و عارفانه نگری ایرانیان و اینکه کیخسرو در اواخر عمر خطر قدت پادشاهی مطلق و دراز مدت را درک می کند – او از حکومت سیر می شود و با آزاداندیشی به گوشه نشینی و عبادت روی می آورد. او به بزرگان می گوید که قصد ترک حکومت را دارد و در برابر تهمتهای اولیه که او را محکوم به شوریدگی و دیوزدگی می کنند صبوری می ورزد. سپس موجب شرمزدگی آنها می شود گودرز را وصی خویش می کند؛ سیستان را رستم، خراسان را به توس و اصفهان را به گودرز می سپارد و لهراسپ را شاه بعدی اعلام می کند (که این زیباترین پایان برای یک شاه و دودمان است).
– پس از این کناره گیری بزرگ، هشت پهلوان همراه با او به ستیغ کوه سرکشی می روند و یک هفته در آنجا اردو می زنند. سپس سه نفر (رستم و گودرز و زال) برمی گردند و پنج تن دیگر با کیخسرو تا چشمه ای پیش می روند و علیرغم هشدار کیخسرو برای بازگشت برنمیگردند و وفادارانه به همراهی با او پای می فشرند. سرانجام طوفان بزرگی از برف می آید و همه ی آن شش بزرگمرد را بر سرچشمه ی آب ناپدید می کند و به جهان مینوی می سپارد…
توصیف های مختلف از شخصیت کیخسرو در متون کهن ایران باستان :
(کی خسرو – پسر خونخواهِ سیاوش – نبیره ی کیکاووس و افراسیاب – گیرنده ی انتقام سیاوش از قاتلین او یعنی افراسیاب و گَرسیوَز).
توصیفهای متنی، ادبی و شخصیتی(کیخسرو):
در خرده اوستا: – بخش 9 (آتشِ بهرام نیایش): ستایش کیخسرو (5).
در یشتها: – فروردین یشت: ستایش فرَوَشی کیخسرو (96 الی142).
حالات تصویری و نمایشی(کیخسرو):
در یشتها: – آبان یشت: کیخسرو، پهلوان سرزمین های ایرانی و استوار دارنده ی کشور، در ساحل دریاچه ی ژرف و پهناور “چیچست” صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند برای آناهیتا پیشکش آورد تا درعوض، بزرگترین شهریار همه ی کشورها و بر پلیدان، چیره باشد. تا در تاخت و تازها پیش از همه ی گردونه ها بتازد و خودش و سپاهش به دام دشمنان نیفتند. آناهیتا او را کامیاب کرد (49تا51).
– گَوش (درواسپ) یشت: پیشکش دادن فرشته هوم به فرشته درواسپ، تا بتواند افراسیاب را کَت بسته به کیخسرو بسپارد و انتقام سیاوش و اغریرث از قاتلین، ستانده شود. فرشته درواسپ، فرشته هوم را کامیاب می کند (17تا19). کیخسرو، پهلوان سرزمین های ایرانی و استوار دارنده ی کشور، در ساحل دریاچه ی ژرف و پهناور “چیچست” صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند برای فرشته درواسپ پیشکش آورد تا درعوض، به عنوان پسر خونخواه سیاوش (که ناجوانمردانه کشته شد) و به کین خواهی اغریرث دلیر، افراسیاب تورانی تبهکار را در ساحل چیچست بکشد. درواسپ، کیخسرو را کامیاب کرد (21تا23).
– رام یشت: پیروزی کیخسرو (به یاری فرشته اندروای) در برابر اوروَسارَ. کیخسرو، اوروَسار و دیگر جنگلی ها را در تمامی جنگل های ایران برمی اندازد و اندروای او را کامیاب می کند (31تا33).
– اَرت (اشی) یشت:
کیخسرو، پهلوان سرزمین های ایرانی و استوار دارنده ی کشور، فرشته اشی را ستود تا درعوض، به عنوان پسر خونخواه سیاوش (که ناجوانمردانه کشته شد) و به کین خواهی اغریرث دلیر، افراسیاب تورانی تبهکار را در ساحل چیچست بکشد. اشی، شتابان فرا رسید و کیخسرو را کامیاب کرد(41تا43).
– زامیاد (کیان) یشت: فرّکیانی برای مدّتی به کیخسرو تعلق داشت. کیخسرو با نیروی خوب بهم پیوسته اش، پیروزی اهوراآفریده اش، برتری در پیروزی هایش، فرمان ِخوب اجرا شده اش، فرمان دگرگون ناشدنی و چیرگی ناپذیرش، شکست بی درنگ دشمنانش، نیروی سرشار و فرّ مزداآفریده و تندرستی و فرزندان نیک و باهوش اش، فرزندان توانای دانای زبان آور و دلاور، فرزندان ِ از نیاز رهاننده ی روشن چشم.
کیخسرو با آگاهی درست از آینده و بهترین زندگی بی گمان اش، شهریاری درخشانش، زندگی دیرپایش و خلاصه، همه ی بهروزیها و درمانهایش. کیخسرو همواره بر دشمن نابکار، چیره شد و هرگز در طول نبرد با دشمن ِ سواره ی تبهکار ِ نیرنگ باز، گرفتار نگردید. او سروری پیروز بود که سرانجام، افراسیاب و برادرش گرسیوَز را به بند کشید(74 تا79). گرز معروف (و تاریخی) که از آغاز در دست فریدون، برای کشتن آژی دهاک بود بعدها به افراسیاب و به کیخسرو (در زمان کشتن افراسیاب) و به گشتاسپ رسید و سرانجام نیز به سوشیانت خواهد پیوست تا دروج را با آن، از جهان اشه، بیرون نماید(92و93).